چیزی شبیه شعر

سروده های آدم

من ناامیدی ام

من حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام

از شاخه های آرزویم، کال چیدی ام

من ساکن خیال خوش بودم ، ولی شما

در جستجوی عشق تا اینجا کشیدی ام

گفتی که یوسفت شوم ، تا مصر آمدم

این بار مثل گرگ، سراپا دریدی ام

الماس بودم و تو با صد بازی زبان

از شیشه ٔ شکسته ای کمتر خریدی ام

گفتم ببین منم که دلم داغدار توست

پا بر دلم نهادی و گفتی ندیدی ام

از من نپرس  کیستی ، من داغ لاله ام

شمعم که پیش پای سحر ، سر بریدی ام

ای کاش من ، دریغ من ، افسوس مطلقم

من حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام

+ نوشته شده در  دوشنبه 2 مهر 1397ساعت 11:48  توسط آدم ADM 

آواز هدیه کن

این بال و پر شکسته را پرواز هدیه کن

یک فرصت دوباره ، یک آغاز هدیه کن

این سوگوار بی تو بودن را به خنده ای

شور ترانه ، شادی آواز هدیه کن

تا باز زندگی این نی پر نوا شود

عیسای من ، به من دمی اعجاز هدیه کن

افتاد در سرم هوای سوختن ، بیا!

پروانه را ، یک پنجرهٔ باز هدیه کن

جان و دلم همه نیاز غمزه های توست

قهر و غضب بس است ، قدری ناز هدیه کن

خسته شدم از این همه شب روزهٔ سکوت

چیزی بگو ! به گوش من یک راز هدیه کن

گر نیست این غزل به چشم طبع تو روان

بیتی ز شعر خواجه شیراز هدیه کن

+ نوشته شده در  يکشنبه 1 مهر 1397ساعت 11:02  توسط آدم ADM