من حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام
از شاخه های آرزویم، کال چیدی ام
من ساکن خیال خوش بودم ، ولی شما
در جستجوی عشق تا اینجا کشیدی ام
گفتی که یوسفت شوم ، تا مصر آمدم
این بار مثل گرگ، سراپا دریدی ام
الماس بودم و تو با صد بازی زبان
از شیشه ٔ شکسته ای کمتر خریدی ام
گفتم ببین منم که دلم داغدار توست
پا بر دلم نهادی و گفتی ندیدی ام
از من نپرس کیستی ، من داغ لاله ام
شمعم که پیش پای سحر ، سر بریدی ام
ای کاش من ، دریغ من ، افسوس مطلقم
من حسرت مجسم ام ، من ناامیدی ام
+ نوشته شده در دوشنبه 2 مهر 1397ساعت 11:48 توسط آدم ADM
این بال و پر شکسته را پرواز هدیه کن
یک فرصت دوباره ، یک آغاز هدیه کن
این سوگوار بی تو بودن را به خنده ای
شور ترانه ، شادی آواز هدیه کن
تا باز زندگی این نی پر نوا شود
عیسای من ، به من دمی اعجاز هدیه کن
افتاد در سرم هوای سوختن ، بیا!
پروانه را ، یک پنجرهٔ باز هدیه کن
جان و دلم همه نیاز غمزه های توست
قهر و غضب بس است ، قدری ناز هدیه کن
خسته شدم از این همه شب روزهٔ سکوت
چیزی بگو ! به گوش من یک راز هدیه کن
گر نیست این غزل به چشم طبع تو روان
بیتی ز شعر خواجه شیراز هدیه کن
+ نوشته شده در يکشنبه 1 مهر 1397ساعت 11:02 توسط آدم ADM